آثار دنیوی احترام به پدر و مادر
1.دوری از عصیان گری و شقاوت
از جمله آثاری که قرآن کریم به آن تأکید نموده است این است که نیکی به والدین صفت جبار و عصیانگری را از انسان دور می کند و همچنین دچار شقاوت نمی گردد.
قرآن کریم می فرماید :
« گفتیم ای یحیی کتاب آسمانی را به قوت بگیر و به او در عهد کودکی نبوت بخشیدیم واز سوی خویش بر او رحمت آوردیم و پاکیزه اش داشتیم و او پرهیزگار بود و او را سفارش به نیکی به پدر و مادرش نمودیم و او جبار و عصیانگر نبود.»[1]
و یا درباره حضرت عیسی (علیه السلام) فرموده:
« مرا مادام که زنده باشم به نماز و زکات سفارش فرموده است و نیز مرا در حق مادرم نیکو کار گرداند و مرا زورگوی سخت دل نگردانده است.»[2]
2. طول عمر
همانطور که طول عمر اثر صله رحم، شمرده می شود روایات اسلامی این اثر را برای نیکی به والدین ذکر نموده اند.
پبامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کسی که طولانی شدن عمر و توسعه رزق را دوست دارد به پدر و مادر خود نیکی کند.[3]
و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: در خواب مردی از امتّم را دیدم که فرشته مرگ برای قبض روح او حاضر شده بود اما او با نیکی به والدین خود آن فرشته را از ماموریتش منع کرد.
3. فراوانی روزی
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است هر کسی نیکی به والدین نماید هرگز در زندگی به فقر مبتلا نخواهد شد.
4. اجابت دعای والدین در حق فرزندان
در برخی روایات به اهمیت دعای والدین در حق فرزندان اشاره شده و از جمله آثار توجه و نیکی به آن ها شمرده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند دعای سه کس را رد نخواهد کرد: دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او . دعای پدر بر ضد فرزند (نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم[4].
5. موجب نیکی فرزندان می شود
از جمله اثر های دنیایی نیکی به پدر و مادر این است که اگر کسی پدر و مادرش را احترام نمود آن احترام را از ناحیه فرزندانش خواهد دید. فلسفه این امر روشن است زیرا فرزندان انسان، پدر و مادر را الگوی عملی خویش قرار می دهند.
اگر آنها ببینند پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار
داده اند و به آن همت می ورزند او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «بروا آباءکم یبرکم ابناءکم» ؛ «به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.»[5]
[1] .مریم/ 12- 14.
[2] . مریم / 31- 32.
[3] . پاک نیا، عبدالکریم، پدر، مادر شما را دوست دارم. ص 213.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج74، باب 2 ح 94.
[5] . پاک نیا، عبدالکریم، پدر، مادر شما را دوست دارم، ص 214.
بخشی از زيباييهاي وقايع کربلا
???زيباترين خواهش يک زن { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش}
???زيبا ترين بازگشت { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)}
???زيباترين وفا داري { نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام) }
???زيبا ترين جنگ { نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن}
???زيبا ترين واکنش { پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن}
???زيبا ترين پاسخ {احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)}
???زيبا ترين هديه {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)}
???زيبا ترين نماز { نماز ظهر عاشورا در زير باران تير}
???زيبا ترين جانثاري { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو }
???زيبا ترين سخنراني { سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم }
و از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم
#دلیل_بی_نمازی
#دلیل_بی_نمازی
یکی از دلایل بی نمازی، توجه به اعمال نادرست دیگران و مقایسه خود با آن ها است. منظور این است که یک نوجوان یا جوان وقتی می بیند یک مسئول یا یک روحانی یا یک شخص نمازخوان، کار نادرستی انجام می دهد، نسبت به اعمال دینی هم بی رغبت می شود و مثلا با خود می گوید فلانی نماز می خواند ولی دروغ می گوید! و نماز او را بی اثر تلقی کرده، و با خود می گوید: “چه فایده!من که نماز نمی خونم، از او بهتر هستم، لااقل دروغ نمی گم".
در پاسخ به این استدلال باید گفت اول اینکه این افراد هم انسان هستند و ممکن الخطا؛ دوم اینکه این یکی از ترفندهای شیطان است و نوعی غرور نسبت به اعمالی که وظیفه هستند و نوعی ادعای پنهان نسبت به دانستن همه اثرات نماز.
ولی این ما مسلمانان هستیم که دین را با اعمال نادرست خود بد جلوه می دهیم؛ ذات دین به خودی خود کامل و بدون نقص است و برای کمال و رشد ما به سمت خوبی ها طراحی شده است. چرا عمل عالمان دین و انسان های وارسته را نمی بینیم و خود را با آن ها مقایسه نمی کنیم تا بفهمیم چقدر نقص داریم؟
اگر کسی مسلمان واقعی باشد، همه مردم هم که گمراه باشند باز او بر دین خود ثابت قدم خواهد ماند و تردیدی به دل راه نخواهد داد.
موجودی کافی نیست.
كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ، ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد :
“موجودى كافى نميباشد! ” امكان نداشت ، خودم
مي دونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم.
با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد:
“رمز نا معتبر است”
اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟….فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته………..
در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد…
“پول نقد همراهتون هست"؟……..
خدايا !!
ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادت هايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و ….
نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ، ما متعجبانه بگوييم :
مگر ميشود ؟ اين همه اعمالى كه فكر مي كرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟
و بگويند:
اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت …
كنار
«بخل»
كنار «حسد» ،
كنار « ريا» ،
كنار «بى اعتمادى به خدا »، كنار «دنيا دوستى» و …..
نكند از ما بپرسند:
نقد با خودت چه آورده اى ؟ و ما كيسه مان تهى باشد ، دستمان? خالى ….
خدايا از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان مي شود به تو پناه مي بريم كه :
اِن َنفس َلاماره باالسوأ اِلآ ما رَحِمَ ربى
گلچینی از عنایات امام رضا علیه السلام
داستان مـرگ یک کودک و زنـده شدن دوبـاره پس از چند ساعت توسط امـام رضـا(ع)
خاطره از عبدالله :
روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین می کشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا شد. جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی. جواب داد این دخترم هست و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می برم. با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که وی مُرده است و بی روح می باشد. برای اطمینان بیشتر به چند نفر از خادمان خانم گفتم که او را معاینه کنند و بعد از معاینه یقین حاصل شد که علایم حیاتی ندارد و از دنیا رفته است.با عصبانیت به پیرمرد گفتم که ای مرد تو حرم را با غسال خانه اشتباه گرفته ای. امام رضا مُرده زنده نمی کند بلکه مریض شفا می دهد و آن هم اگر مصلحت باشد.با التماس و تضرع فراوان پیرمرد به من گفت که اجازه بدهید او را به حرم ببرم،آخه این که برای شما ضرری ندارد و اگر هم شفا نیافت برمیگردانم و دفن می کنیم.دلم به رحم آمد و با خود گفتم حداقل برای زیارت وداع اجازه دهم که او را داخل حرم ببرد. بعد از ساعتی دیدم ولوله ای در حرم به پا شد و با چشمان خودم دیدم که آن دختر مرده زنده شد.
اطاعت ملائکه از امام رضا(ع)
دعوات راوندی میگوید: امام جواد(ع) فرمود یکی از اصحاب پدرم مریض شد. حضرت رضا به عیادت او رفت و از او پرسید: «چطوری؟» گفت: «بعد از آمدن شما مرگ را به چشم خود دیدم.» (میخواست با این جمله دردی را که از شدت بیماری میکشید، نشان دهد.) امام فرمود: «مرگ را چگونه دیدی؟» گفت: «سخت و دردناک.» حضرت فرمود: مرگ را ندیدی، آنچه دیدی فقط کاری بود که مرگ در ابتدا با تو میکند و بدین وسیله گوشهای از احوال خود را به تو نشان میدهد. مردم دو دستهاند: کسانی که با مرگ راحت میشوند و کسانی که با مرگشان دیگران از دستشان راحت میشوند. ایمانت به خدا و ولایت را تجدید کن تا از کسانی باشی که با مرگ راحت میشوند.
آن مرد هم همین کار را کرد. آنگاه گفت: «ای پسر رسول خدا! اینان فرشتگان پروردگارند که با درودها و هدایا بر شما سلام میکنند. آنها روبروی شما ایستادهاند. اجازه بدهید بنشینند.» امام رضا(ع) فرمود: «بنشینید ای فرشتگان پروردگار من!» سپس به مریض فرمود: «از آنها بپرس آیا دستور داشتند که در حضور من بایستند؟» مریض گفت: «از آنها پرسیدم، گفتند اگر همۀ فرشتگانی که خدا آفریده در محضر شما باشند، برای شما خواهند ایستاد و تا اجازه ندهید نخواهند نشست. خدای بزرگ به آنان چنین دستور فرموده است.» آنگاه مرد چشمانش را بست و گفت: «سلام بر تو ای پسر رسولخدا، این شمایید که در کنار محمد(ص) و امامان پس از او در برابرم ایستادهاید.» این را گفت و جان داد.
تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد
علی ماشی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزاتی که در حرم مطهر امام (ع) دیده برایمان می گوید: در آذرماه سال ۱۳۸۳ مفتخر به پوشیدن لباس دربانی حضرت شدم و از ایشان خواستم عنایتی کند و یکی از معجزات خودش را به من نشان دهد. مدتی بود که خدمت برایم عادی شده بود و می خواستم برای اطمینان قلبم ایشان عنایتی کنند. ساعت ۱۰صبح بود. ساعت شیفت من رو به پایان بود. باران می آمد و عطر خاصی در حرم پیچیده بود. شنیده بودم اگر معجزه ای شود مردم به دنبال شخص شفا یافته می روند تا قطعه ای از لباس او را برای تبرک ببرند، اما من تا آن روز اتفاقی به این شکل ندیده بودم. تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد. در وسط صحن یکی از همکارانم داد می زد برادر علی کمک نمی کنی؟
نگاه کردم و دیدم کودکی در بغلش است و به آرامی از پنجره فولاد جدا شد تا کسی او را نبیند و حرکت کرد تا به آن سمت صحن رود. وسط صحن مردم فهمیدند و همگی هجوم آوردند تا قطعه ای از لباس این کودک را برای تبرک با خود ببرند. سمت دوستم رفتم و کودک را از او گرفتم و به جایی بردم. سپس از مادرش پرسیدم موضوع چیست و او بعد از ۱۰ دقیقه گریه کردن گفت: قلب بچه ام از کودکی بزرگ شده و شش ماهش است. دکترها جوابش کرده اند و آورده ایم این جا یا حضرت رضا (ع) خوبش کند، یا جسدش را همین جا دفن کنیم. از مادرش پرسیدم پرونده پزشکی همراهت داری؟پرونده اش را نگاه کردیم و دیدیم مشکلش اساسی بوده، از پله های اتاق پایین آمدم.
در “ایوان طلا” یکی از خادمان حرم دختر سه ساله کوچکی در بغلش بود و تمام زائران دنبال او می دویدند. کمکش کردم و کودک را در اتاق آگاهی بردیم تا آسیبی به او نرسد. با لحنی خاص از پدرش پرسیدم: چه شده؟! و او پاسخ داد: در حال بازی کردن بود و سماور آب جوش بر رویش ریخت. گوشت یک پارچه ای بر روی صورتش در آمده بود و معالجه نمی شد. برای شفا یافتم به حرم امام رضا (ع) آوردیم و پس از شفا یافتن هیچ علامت و نشانه ای از آن لکه بزرگ در صورت دخترم نیست. پدرش باور نمی کرد. دیده بودم نابینا و فلج شفا پیدا می کند، اما این گونه معجزه خیلی عجیب بود. صورت دختر می درخشید.