#رفتار_با_یتیم
خَیْرُ بَیْتٍ فِى الْمُسلِمینَ بَیْتٌ فیهِ یَتیمٌ یُحْسَنُ اِلَیْهِ وَ شَرُّ بَیْتٍ فِى الْمُسْلِمینَ بَیْتٌ فیهِ یَتیمٌ یُساءُ إلَیْهِ اَنَا وَ کافِلُ الْیَتیمِ فِى الْجَنَّةِ هکَذا؛
بهترین خانه هاى مسلمانان، خانه اى است که در آن یتیمى باشد که به او نیکى مى شود و بدترین خانه هاى مسلمانان خانه اى است که در آن یتیمى باشد که با او بدى مى شود، من و سرپرست یتیم در بهشت مانند دو انگشت همراهیم.
نهج الفصاحه ص470 ، ح 1510
#رفتار_با_پدر
قال رسول الله(ص):
العبد المطیع لوالدیه و لربه فی اعلی علیین.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
بنده ای که مطیع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قیامت در بالاترین جایگاه است.
کنز العمال، ج 16، ص 467.
#چی_شد_طلبه_شدم
#چی_شد_طلبه_شدم
طلبه شدنم و طلبه موندنم رو مدیون خانم حضرت معصومه (س) هستم . به حضرت متوسل شدم که این راه رو جلوی روی من گذاشت .
تو حوزمون من جزو پیشکسوت های حوزه به حساب میام .اینم جریان طلبه شدن و طلبه موندن من :
فراخوان پذیرش حوزه رو زده بودن و خواهر کوچکم که خیلی به قول خودمون شیخ بود رفت برای ثبت نام . من و خواهر بزرگم که یه بچه کوچک داشت هم گفتیم بزار یه آزمون بدیم شاید ما هم قبول بشیم .چند ماهی از ازدواجم میگذشت و همسرم هم موافق ادامه تحصیلم بود .هر سه خواهر قبول شدیم و رفتیم برای مصاحبه .خانواده شوهرم هم مثل خانواده خودم مذهبی بودند تو مصاحبه چند تایی از من سوال پرسیدند و اسم پدر شوهرم رو که گفتم تازه فهمیدم پدر شوهرم عضو هیئت مدیره اونجاست و خوشبختانه هر سه خواهر در مصاحبه قبول شدیم .
سال بالاتر ها می آمدند تو کلاسمون و می گفتن سه تا خواهرا کی هستن و براشون جالب بود که ما سه خواهر با هم اومدیم حوزه .
تا سال دوم خوب بود تا اینکه من بار دار شدم و دیگه در بارداری استراحت مطلق داشتم و تا اینکه پسرم آقا محمد به دنیا اومد .دیگه نتونستم با وجود بچه داری درس بخونم و…..
خواهر بزرگم درسش تموم شد با اینکه بچه دار بود و ما اصلا فکرش رو نمی کردیم بتونه درس بخونه .خواهر کوچکم هم همون سال ازدواج کرد .
من بعد از اینکه آقا محمد سه ساله شد دوباره امتحان باز پذیری دادم و دوباره رفتم حوزه تا ادامه راه را بروم ولی دوباره بعد از یکسال درس ،بار دار شدم .تا چند ماه بار داری به حوزه می رفتم ولی دیگه ماه های آخر نتونستم برم و دوباره درسم رها شد .ناراحت بودم که دوباره درسم نیمه کاره رها شد ولی خوب خدا هم به من نعمت مادر بودن داده بود که باید شکر گذارش باشم .فروردین آقا رضا هم به خانواده ام اضافه شد .
با وجود دو پسر دیگه نمی تونستم برم حوزه تا اینکه یه روز از حوزه تماس گرفتن و گفتن نامه اومده و می تونی غیر حضوری درس بخونی .باز هم مثل همیشه حضرت معصومه (س) کمکم کرد .منم که دلم می خواست درسم رو تموم کنم خوشحال شدم و قبول کردم .
با اینکه طلبه غیر حضوری هستم ولی اگه حتی یک هفته به حوزه نروم احساس کسالت دارم .هر هفته در برنامه های فرهنگی و دانش آموختگان شرکت می کنم .فاطمیه رو یه جای مقدسی می دونم و انگار هر بار می روم به حوزه به خونه خانم حضرت زهرا (س)پا می گذارم .الان از اولین روزی که اومدم حوزه حدود ده سالی می گذره و من عاشق این فضای معنوی حوزه هستم .به جرات می گویم همه برکت زندگیم به لطف ائمه و سربازی آقا امام زمانم (عج) دارم .
همیشه تو این فکرم که من تو این دریای معرفت الهی بتونم حتی اندازه یک قطره تاثیر گذار باشم .تو این راه سختی های زیادی کشیدم ولی دلم می خواهد تا آخر عمرم نام طلبه رو به دوش بکشم .
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
در دل این غصه ها شهد به کامم بده
با یاد خدا به همه چیز می توان رسید
من آموخته ام :
ساده ترین راه برای شاد بودن، دست کشیدن از گلایه است…
من آموخته ام :
تشویق یک آموزگار خوب، می تواند زندگی شاگردانش را دگرگون کند…
من آموخته ام :
افراد خوش بین نسبت به افراد بدبین٬ عمر طولانی تری دارند..
من آموخته ام :
بدن برای شفا دادن خود توانایی عجیبی دارد، فقط باید با کلمات مثبت با آن صحبت کرد…
من آموخته ام :
اگر می خواهم خوشحال باشم، باید سعی کنم دل دیگران را شاد کنم…
من آموخته ام :
اگر دو جمله ی «خسته ام» و «احساس خوبی ندارم»
را از زندگی حذف کنم، بسیاری از بیماری ها و خستگی ها برطرف می شوند…
من آموخته ام :
وقتی مثبت فکر می کنم ، شادتر هستم و افکار مهرورزانه در سر می پرورانم…
واینکه من آموخته ام :
«با یاد خدا به همه چیز می توان رسید
#خدایا_فقط_خودت
#تولیدی_به_قلم_خودم
تا حالا شده یه موقعیتی تو زندگیتون پیش بیاد که رو یه نفر خاص خیلی حساب کنین . تا حالا شده اونقدر رو یه مساله تمرکز کنید که تمام مسائل پیرامونتون به جز اون براتون زجر آور باشه .تا حالا شده برای یه نفر بیشتر پل های پشت سر خودتون رو خراب کنید .شده که به عشق یه هدفی دیگه به جوانب اون کار اهمیت ندهید و بعد تازه بعد یه مدت بفهمین چیکار کردین؟؟؟؟؟
اینها اون موقعیت هایی که برای هر کدوم از ما ممکنه پیش اومده باشه و ما یادمون رفته از خدا کمک بخواهیم .یادمون رفته دست او از همه دست ها بالا تره .ارادش از همه اراده ها بالاتره.
اگه اون مواقع خدا رو همش تو ذهنتون دارید یه چیزه اونم این آیه :«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن»(آلعمران/ 159)
اینجور مواقع یه لحظه چشمامون رو ببندیم و فقط به خدا فکر کنیم .فقط به خودش بسپاریم و بگیم خدایا فقط خودت ….