پاک ترین و آلوده ترین شهر دنیا
مغولستان آلوده ترین
آلودگی هوا در مغولستان به طور متوسط به ۲۷۹ PM10 ug/m3 میرسد! یعنی بیش از دو برابر آلودگی هوا در ایران! دلایل آلودگی هوا در مغولستان، تقریباً مجموع دلایلی است که برای کشورهای دیگر ذکر کردیم. به دلیل سرمای هوا در اغلب اوقات سال، مردم برای گرم کردن خانه و پخت و پز، از سوختهای فسیلی استفاده میکنند. راستی، به هیچ عنوان به مغولستان سفر نکنید، بعید است که به سلامت از سفر بازگردید
منبع farnet.ir
پاک ترین و آلوده ترین شهر دنیا
استونی پاک ترین
با شگفتی تمام، پاکترین هوای دنیا نه یک کشور جزیرهای و دور افتاده، بلکه کشوری در اروپاست. استونی کشوری کوهستانی، در کنار دریای فنلاند است که به دلیل شرایط جغرافیایی ویژه، پاکترین هوای دنیا را دارد. متوسط میزان آلایندههای هوا در استونی حدود ۱۱ PM10 ug/m3 است؛ یعنی کمتر از یک دهم میزان آلایندهها در ایران!
بچه محله امام رضا (ع)
موره میبینی که شر و با صفایوم
بچه محله امام رضایوم
زلزلیوم حادثیوم بلایوم
بچه محله امام رضایوم
هر روز جمعه دلومه مبندوم
به پینجله طلا و ورمگردوم
کار و بارم ردیفه با خدایوم
بچه محله امام رضایوم
به مو بگو بیا به قله قاف
اصلا مو ره بیزر همونجه علاف!
قرار مرار هر چی بیگی مو پایوم
بچه محله امام رضایوم
دروغ ، مروغ نیست مییون ما باهم
الان به عنوان مثال تو حرم
چند روزه که تو نخ کفترایوم
بچه محله امام رضایوم
چشم موره گیریفته چنتا کفتر
گفته خودش: چنتاشه خواستی وردر
الان دروم خادماره مپایوم
بچه محله امام رضایوم
کفتراره که بردم از روگنبد
مرم مو واز تونخ رفت وآمد
تو نخشه او گنبد طلایوم
بچه محله امام رضایوم
گنبده نصب شب مده به دستم
او گفته: هر وقت که بییی مو هستوم
مویم که قانع و بی ادعایوم
بچه محله امام رضایوم
وخته میبینم توی عالم همه
ازش میگیرن و مگن واز کمه
گنبدشه اگر بده رضایوم
بچه محله امام رضایوم
گنبد و ممبد نموخوام باصفا
سی ساله پای سفره ای آقا
منتظر یک ژتون غذایوم
بچه محله امام رضایوم
شاعر این شعر زیبا (قاسم رفیعا ) هستند .
امام رضا و ارتباط مستقیم با آیت الله نخودکی
آیت الله نخودی ایشان در ده ای به نام نخودک زندگی میکرد، به همین دلیل به آقای نخودکی مشهور شدهاند، جالب این است که گاهی می دیدم که برخی از خانمها بر مزار ایشان نخود پخش میکنند در صورتی که همان طور که اشاره کردم نخودک شهرتی بوده که به دلیل محل تولد به ایشان داده شده است.
شیخ حسنعلی در سال ۱۲۴۲ شمسی متولد شد و ۱۷ شعبان ۱۳۲۱ شمسی هم از دنیا رفتند. کراماتی که در رابطه با ایشان شنیده میشود و همگان میدیدند به دلیل تقوایی بوده است که داشتهاند. به طور یقین هیچ کس بدون زحمت نمیتواند عالم شود و یا به چنین درجاتی برسد، گفته میشود فردی از طلاب خدمت حضرت ابالفضل العباس(ع) در حرم ایشان میرسد و از آقا می خواهد که بدون درس خواندن و تحصیل به درجاتی بالا برسد، در عالم رؤیا می بیند که آقا به این طلبه میفرماید لیس للانسان الا ما سعی. پس بدون زحمت کسی مانند شیخ حسنعلی اصفهانی به چنین درجاتی نمیرسید.
آقایی به نام قطب در مشهد بودند که واعظ بودند و من در زمانی که ایشان پیر بودند به خدمتشان رسیدم، همین طور که در نزد ایشان نشسته بودیم بحث و گفتگو به سمت آقای نخودکی رفت، این آقا تعریف میکردند که دختر خانمی مریض شد و بیماری به اندازه سه ماه طول کشید و هیچ پزشکی نتوانست این دختر را درمان کند، در نهایت به او گفتند که معطل نمان و برو نزد شیخ حسنعلی نخودکی. اگر چارهای باقی مانده باشد او انجام میدهد، برادر این دختر خدمت شیخ رسید و جریان را تعریف کرد، مرحوم شیخ نصف استکان آب به او داد و گفت این را به خواهرت بده، همین که این دختر آب را نوشید حالش خوب شد.
سه ماه این دختر حالش کاملا خوب شده بود اما دوباره بعد از سه ماه سرش درد گرفت، برادر دوباره به هدف دیدن شیخ به در خانه ایشان رفت، اما آقای نخودکی در منزل نبودند، گفتند که آقا به حرم امام(ع) رفتهاند. این فرد به حرم رفت و آقا را در بست پایین دید و گفت آقا خواهرم سردرد دارند، مرحوم شیخ گفتند بگذارید من به حرم بروم و آنجا برای خواهرتان دعا کنم. هر دو با هم به داخل حرم رفتند، آقا بعد از مدتی به آن برادر گفتند، آقا خواهر شما فوت کرده است. برادر گفت مگر ممکن است خواهرم فقط سردرد داشت. شیخ گفتند من خدمت امام رضا(ع) اجازه خواستم تا برای ایشان دعا کنم. امام رضا(ع) فرمودند خواهر شما فوت کرده است و روحش را به ایشان عرضه کردهاند و به بالا بردهاند.
در قم و در زمان آشیخ عبدالکریم حائری، آقایی بود به نام شیخ ابراهیم ترک که این آقا سالی یک بار به مشهد سفر میکرد و سه ماه آن جا می ماند.
یک بار که به مشهد رفت موقع برگشت کرایه ماشین و پول سوغات نداشت. با خودش فکر کرد که باید برای به دست آوردن این مقدار پول چه کنم؟ بهتر است که بروم پیش استاندار مشهد و برای او و در وصفش شعری بخوانم و پولی به دست بیاورم. بعد که نزدیک به استانداری شد با خود گفت وقتی امام رضا(ع) اینجا هستند چه طور ممکن است که من راضی شوم در مدح کس دیگری شعر بخوانم، پشیمان شد و برگشت.
آمد در حرم و زیارتنامه خواند و عرض ادب کرد و احتیاجش را گفت که من ۶۰ تومان کرایه ماشین و ۶۰ تومان نیز برای سوغات میخواهم. هر چه نیازش را مطرح کرد جوابی نگرفت دوباره درخواست کرد باز هم نتیجهای به دست نیاورد. تا در آخر به امام رضا(ع) عرض کرد آقا کاش من این اشعار را برای استاندار میگفتم. داشت از حرم بیرون می آمد که دید شیخی تند تند به سمت او میآید به او که رسید مبلغ را به او داد و گفت این پول را بگیر اما دیگر هرگز با امام رضا(ع) گستاخانه صحبت نکن. هم پول را گرفت و دید ۱۲۰ تومان در پاکت است. آقا شیخ رفت و آن مرد از یکی از خدام پرسید که این آقا شیخ چه کسی است؟ خادم گفت، ایشان آقا شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی است که با امام رضا(ع) ارتباط مستقیم دارند.
ماجرای جالب کفن کردن آیت الله خویی
صدای شیعه: آیت الله سید محمد مهدی خُرسان از علمای نجف اشرف، فقیهی است که در حیطه های مختلف علم و معرفت قلم زده و بوی بزرگانی چون علامه مجلسی را میتوان از وجود او استشمام نمود.
در دیداری که یکی از اساتید حوزه علمیه قم با ایشان در نجف اشرف داشت، خاطرهای خواندنی از نحوه غسل و کفن آیت الله العظمی خویی بیان می کند که تقدیم ارادتمندان فقه و فقاهت میگردد.
چند سال قبل از فوت مرحوم حضرت آیت الله خویی، تصمیم گرفتم، با عمل به سیره بزرگان و علما، کفنی برای خود تهیه کنم، از آنجایی که قصد داشتم هزینه خرید کفنم از سهم امام نباشد؛ چون خودم پولی نداشتم، به بیت استادم حضرت آیت الله خویی رفته و خدمت ایشان عرض کردم: قصد دارم کفنی برای خود تهیه کنم، آیا حضرتعالی پولی به جز سهم امام دارید که به من قرض بدهید؟
ایشان فرمودند، در حال حاضر چنین پولی در اختیارم نیست، ولی اگر بخواهی می توانی مقداری از سهم امام که نزد من است را برداری؛ قبول نکردم و از طریق دیگری این پول را تهیه و کفن و ملحقات آن را خریداری نمودم.
بعد از خریدن کفن، دعای جوشن کبیر را با زعفران روی آن نوشتم که با توجه به طولانی بودن فرازهای دعا، نوشتن آن مدت زیادی طول کشید، همچنین قطعات مستحبی کفن را تهیه کرده و بنا به توصیه روایات اهل بیت(ع)، انگشتری خریدم و فرستادم مشهد مقدس و روی آن حرز« اللهم ظنی بالله حسنأ و بالنبی المؤتمن و…» [1] را نگاشتند.
از تهیه کفن و ملحقاتش چندی نمی گذشت که با خبر شدم، حضرت آیت الله خویی دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافته است، به سرعت به بیت ایشان رفتم و جسد مبارک معظم له را با دستان خودم غسل دادم، بعد از آنکه کار غسل به پایان رسید، خطاب به خانواده ایشان گفتم: کفن آقا را بیاورید، ولی در عین ناباوری از کفن آقا خبری نبود، گویا گم شده بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم کفن خودم را آورده و استادم را با آن کفن نمایم.
حجت الاسلام و المسلمین نجم الدین طبسی که این خاطره را از قول آیت الله خُرسان نقل کرد در پایان گفت: ایشان همگام تعریف این خاطره، بسیار منقلب شد و گریه کرد و در آخر این چنین گفت: آن روز که نزد حضرت آیت الله خویی رفتم تا پولی برای تهیه کفن بگیرم، اگر ایشان می دانستند که قرار است کفن خودشان را تهیه کنم، نمی دانم آن لحظه چه تصمیمی می گرفتند؟!