فرصت
پروانه به خرس گفت: دوستت دارم…
خرس گفت: الان میخوام بخوابم، باشه بیدار شم حرف میزنیم…
خرس به خواب زمستانی رفت و هیچوقت نفهمید که عمر پروانه فقط 3 روز است…
آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن ومرده ها به فاتحه!
ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم!
به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون، ولی راحت فاتحه زندگی بعضیارو میخونیم !
گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!
بیائیم ساده ترین چیز رو ازهم دریغ نکنیم.
خارج از صحنه
زندگی زناشويی مثل تئاتر است:
? مردم، صحنهی زيبا و آراستهی آن را میبينند؛
?درحالی که زن و شوهر با پشت صحنهی درهم ريخته و پرماجرای آن سر و کار دارند.
? پس هرگز اجازه ندهید کسی از خارج از صحنه درباره زندگی شما اظهار نظر کند.
جملات زیبا
عجب جملات قشنگی:
1.گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید”
2.بعضی ها آنقدر فقیر هستند که تنها چیزی که دارند پول است
3.همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند…
4.روی بالشی که از مرگ پرنده ها پر است نمی توان خواب پرواز دید…
5.انسانهای خوب همانند گلهای قالیند، نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن، دائمی اند!
6.بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن!
.7.ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ…
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ…
8.طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد…روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود…
سنگ نباش…تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی!
9.ای کاش یاد بگیریم واسه خالی کردن خودمون….کسی رو لبریز نکنیم…
10.داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند…
برای انسان بودن باید شعور داشت
داستانک
یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه میکرد. گدایی از آنجا میگذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه میکنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان میدهد. این سگ روزها برایم شکار میکرد و شبها نگهبان من بود و دزدان را فراری میداد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی میمیرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش میدهد.
گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. پرسید در این کیسه چه داری؟ عرب گفت: نان و غذا برای خوردن. گدا گفت: چرا به سگ نمیدهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟
عرب گفت: نانها را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی است. برای سگم هر چه بخواهد گریه میکنم. گدا گفت : خاک بر سر تو! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است ولی اشک از خون دل.
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد
عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد
عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب
نام این کار گذارید هنر، می چسبد
سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد
قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید
سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر می چسبد
ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟
یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد